کد مطلب:277131 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:140

حافظ شمس الدین محمد ذهبی
(متوفّای سال 748هجری قمری) مورّخ مشهور و دانشمند متعصّب معروف در كتاب «دول الاسلام» می نویسد:

«در این سال (یعنی سال 260 هجری)، وفات یافت حسن بن علی بن الجواد بن رضا علوی، یكی از امامان اثنا عشر كه رافضیان عقیده به عصمت آنها دارند، و او پدر منتظر ایشان محمّد بن الحسن است». [1] .

و در كتاب «العبر فی خبر من غبر» نیز در ذیل حوادث سال 260 هجری می نویسد:

«در این سال، حسن بن علی بن محمّد بن... جعفر الصادق، یكی از ائمّه اثنی عشر كه رافضیان آنها را معصوم می دانند وفات یافت، و او پدر «محمّد منتظر» صاحب سرداب است». [2] .

علاوه بر اینها، ذهبی در كتاب «تاریخ الاسلام» می نویسد:

«محمّد بن الحسن العسكری... ابوالقاسم علوی حسینی، آخرین امام شیعه و منتظر



[ صفحه 157]



آنهاست كه عقیده دارند مهدی و صاحب الزمان و خلف حجّت و صاحب سرداب سامرّا است».

سپس ذهبی به طعنه می گوید:

«450 سال است كه شیعه منتظر ظهور او می باشند و ادّعا می كنند كه وی داخل سرداب خانه پدرش شد و مادرش به او نگاه می كرد، و هنوز از آنجا بیرون نیامده است. او وارد سرداب شد و در آنجا معدوم گردید و در آن وقت 9 ساله بود».

و در ضمن شرح حال حضرت امام حسن عسكری (علیه السلام) نیز پس از این كه می گوید: وی پدر حجّت است، می نویسد:

«رافضیان ادّعا می كنند كه او 450 سال است كه در سرداب به سر می برد! او صاحب الزمان و زنده است و دانش اوّلین و آخرین را می داند، و اعتراف می كنند كه هیچ كس او را ندیده است». [3] .

در سخنان ذهبی نكات چندی وجود دارد كه خلاف حقیقت است، و ما ناگزیریم در همین جا به پاسخ برخی از آنها اشاره كنیم.

1) هرگز شیعه عقیده ندارد كه امام زمان (علیه السلام) در سرداب سامرّا بسر می برد، و در هیچ جا و هیچ تاریخی هم نداریم كه او داخل سرداب شده و مادرش به وی نگاه می كرد، مگر در گفتار كسانی چون ذهبی و هم مسلكان او.

2) طبق عقیده شیعه، حضرت مهدی (علیه السلام) از سرداب سامرّا بیرون نمی آید، بلكه ظهور مبارك او از مكّه مكرّمه و در كنار خانه خدا خواهد بود، و خانه پدرش تنها محلّ غیبت آن بزرگوار است.

3) هیچ كس و هیچ یك از مورّخان نامی در آثار قلمی خود نگفته و ننوشته اند كه مهدی موعود شیعه در سرداب سامرّا معدوم شد؛ بلكه شیعیان به حیات او عقیده دارند و می گویند: او زنده است و زمانی كه خدا به وی اجازه دهد، ظهور می نماید.

بنابراین، كسی جز علاء الدوله سمنانی و ذهبی و ابن حجر و افراد متعصّب و عنود، قایل به وفات آن حضرت نیست.



[ صفحه 158]



4) حضرتش به هنگام غیبت 5 ساله بود نه 9 ساله، چنان كه اكثر دانشمندان بزرگ و منصف اهل سنّت به این موضوع تصریح كرده اند.

5) ذهبی كه مانند سایر علمای اهل سنّت عقیده دارد حضرت عیسی، خضر، الیاس و دجّال و شیطان زنده هستند و تا پایان روزگار هم زنده خواهند بود، چرا از اعتقاد شیعه نسبت به زنده بودن آخرین امام معصوم از دودمان پیامبر اكرم تردید می كند، یا آن را مورد طعن و استهزا قرار می دهد؟

6) طبق عقیده شیعه و نصّ قرآن كریم، امامت عهد و پیمان الهی است و امام خلیفه خدا و جانشین خدا و برگزیده خداوند است. [4] از این رو، امام (علیه السلام) علم اوّلین و آخرین را می داند، و حضرت مهدی (علیه السلام) نیز ـ به شهادت سایر علمای سنّی چنان كه گذشت و خواهد آمد ـ مانند حضرت عیسی و یحیی (علیهما السلام) كه خداوند در كودكی به آنها حكمت آموخت و به مقام نبوّت برگزید، برگزیده خداوند است كه در كودكی به او علم و حكمت آموخته و عالم بما كان و ما یكون است».

7) هرگز و هیچ گاه و هیچ زمان شیعه اعتراف نكرده و نمی كند كه كسی حضرت مهدی (علیه السلام) را ندیده است، بلكه قبل از غیبت در دوران طفولیّت و در زمان پدر بزرگوارش امام حسن عسكری (علیه السلام) حدود 50 نفر او را دیده اند، و در مجلسی كه مركب از چهل تن از خواص شیعه امام حسن عسكری (علیه السلام) بوده، امام فرزند برومندش را به آنها نشان داده و بر امامت او تأكید نموده است، [5] و همچنین در دوران غیبت كوتاه مدّت و طولانی هم صدها نفر او را دیده اند كه داستانهای آنها در كتابهای شیعه از جمله در جلد سیزدهم كتاب شریف «بحار الانوار» و ترجمه آن به نام «مهدی موعود»، آمده است. [6] .

8) از همه اینها گذشته، خود ذهبی پذیرفته است كه امام حسن عسكری (علیه السلام) پسری به نام «محمّد» داشته است، و همین پذیرش او منظور ما را تأمین می كند كه او مهدی موعود (علیه السلام) است؛ زیرا طبق نصوص متواتری كه از پیامبر اكرم به ما رسیده و شیعه و سنّی



[ صفحه 159]



روایت كرده اند، پیامبر فرموده است:

«اسمه اسمی و كنیته كنیتی». [7] .

«نام او نام من و كنیه او كنیه من است».


[1] تاريخ الاسلام، ج 19، ص 113، حوادث 51 ـ 60.

[2] العبر في خبر من غبر، ج 1، ص 373.

[3] دانشمندان عامّه و مهدي موعود، ص 80؛ تاريخ الاسلام، ج 19، ص 113، حوادث 51 ـ 60.

[4] چنان كه در مورد حضرت ابراهيم (عليه السلام) مي فرمايد: (وَإذْ ابْتَلي إِبْراهيم رَبّهُ بِكَلِمات فَأَتَمَّهنّ قالَ إِنّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِماماً قالَ وَمْنِ ذُرِّيَتي قالَ لايَنالُ عَهْدي الظالِمينَ) سوره بقره، آيه 124.

[5] ينابيع المودّه، ج 3، ص 323 ـ 328، باب 82 و بحار الانوار، ج 52، ص 26، ح 19.

[6] بحار الانوار، ج 52، ص 1 ـ 77؛ مهدي موعود، ص 719 ـ 841.

[7] تذكرة الخواص، ص 363؛ كفاية الاثر، ص 67؛ منتخب الاثر، ص 182؛ ينابيع المودّه، ج 3، ص 395، باب 94.